۷۷۷۰۵۹۴۲

رمان های ملالت بار

در بیشتر رمانهای ایرانی که در طی بیست سال اخیر (حداقل بیست سال) نوشته شده است عنصر عشق نقشی اساسی داشته است که این به خودی خود نه ایرادی دارد و نه مردود است. زندگی بشر بدون عشق لطفی ندارد، اما به نظر می رسد بخش عمده ای از رمان های ایرانی در دایره تکرار افتاده اند. گویی مسئله اصلی رمان های ایرانی فقط عشق است و سوز و گدازهای آن – عشق است و بی وفایی، عشق است و خیانت، عشق است و جنایت، عشق است و فریب….

این یک نواختی و تکرار، چنان ملالت بار شده است که کتابخوان های ایرانی را به سمت رمان های خارجی می کشاند (که باید به او حق داد) ما باید به انتظار نویسندگانی باشیم که از دایره ملال انگیز کنونی پا بیرون نهند و به سراغ سوژه های دیگری بروند. باور کنید به اندازه کهکشان، سوژه های متنوع و جذاب وجود دارد، فقط کافی است از سوژه های تکراری کنونی فاصله بگیرید تا سوژه های بکر به سراغ شما بیاید.

نویسندگان ایرانی باید به سراغ سوژه های جدید بروند و این دایره محدود را که تنها به نگارش داستان های خانواده گی(خصوصا عشقی است ) بشکنند. اگر کتابفروشی ها میدان را به روی آثار غربی و ترجمه آنها گشوده اند برای آن است که آنها در همه زمینه ها می نویسند. اما برای نویسنده ایرانی بیشتر عشق مهم است، درست شبیه ترانه ها و موسیقی غیر سنتی ما… (خوب به این ترانه و اشعار آن گوش دهید، بجز عشق چیز دیگری می شنوید!) اگر نویسنده ایرانی بخواهد در کشور خودش جایگاه مطلوبی داشته باشد باید از سوژه های تکراری دست بردارد و در قالبی نو دست به داستان پردازی زند تا بتواند بخشی از پیشخوان کتابفروشی ها را به خود اختصاص دهد.

ما نمی توانیم از مطالعۀ آثار غربی خودمان را محروم کنیم باید این آثار را بخوانیم. این کاملا طبیعی است اما چرا نویسندگان ما سهم کمی از این بازار کتاب را دارند ؟ بخشی از آن به دلیل کم کاری خودشان است و البته غوطه خوردن در سوژه های تکراری و ملال آور.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *