۷۷۷۰۵۹۴۲

درست خواندن، خوب خواندن، باحال خواندن

بارها پیش می آید که باید قطعه ای را سر کلاس درس بخوانیم یا مطلبی را از کتاب برای دوستان یا گزارشی برای شخصیت برجسته ای قرائت کنیم. عجیب است که در این نوع موارد غالبا از خواندن طفره می رویم. اگر هم بخوانیم چنان تند و نامفهوم می خوانیم که حوصله شنونده سر می رود یا اصلا گوش نمی دهد یا مطلب را از دستمان می گیرد تا خودش و برای خودش بخواند. در این گفتار، می خواهم نخست علت این گرفتاری را بیاورم و سپس به نکته هایی اشاره کنم که با توجه به آن بتوانیم برای حرف خودمان شنونده های بیشتری پیدا کنیم.
در ابتدا باید اعتراف کنیم که خط فارسی ما یک عیب بزرگ دارد و آن این است که بدون سابقه ذهنی به سختی می توانیم کلمه ای را درست بخوانیم. مثالی می زنم : خارجیانی که فارسی می آموزند، اکثرا در دیکته خوب هستند اما به قرائت که می رسند کمیت شان لنگ می زند. چرا ؟ برای اینکه اگر کسی کلمه حسن به گوشش نخورده باشد همیشه آن را حسن(اسم) خواهد خواند. بنابراین پیش از آنکه متنی را بالبداهه با صدای بلند و برای همه بخوانیم بهتر است ابتدا برای خودمان بخوانیم. هیچ بعید نیست که در وهله اول معنای کلمه ای و بدین ترتیب مفهوم جمله ای را نفهمیم. روشن است که این نقص یا از بضاعت کم ادبی ماست یا از بی اطلاعی نویسنده است یا چاپخانه مقصر است. البته دلیل سوم را فورا قبول می کنیم!
بنابراین قاعده نخست این است « معنی آنچه را که می خواهیم برای خود و دیگران بخوانیم، خودمان بفهمیم»
در این مورد به ویژه به دانش آموزان پیشنهاد می کنم : همیشه کتاب خود را با صدای بلند بخوانند. این کار در مرحله اول « یادگیری » را کندتر می کند چرا که قسمتی از توجه خواننده صرف شنیدن صدای خود می گردد و مبتدی ناچار می شود دوباره و سه بار متن خود را بخواند تا آن را خوب به خاطر بسپارد. اما بعدها این مشکل خود به خود حل خواهد شد. نفع بلند خواندن بسیار است. گذشته از کمکی که به درست سخن گفتن می کند، سبب می شود که هر دو حافظه های سمعی و بصری تقویت گردد.
ما غالبا یک اشتباه بزرگ مرتکب می شویم. خیال می کنیم آنچه خودمان می فهمیم دیگران هم می فهمند یا برعکس. منظورم این نیست که خدای ناکرده دیگران از ما نادان ترند. بلکه می خواهم بگویم این گفته را که « تو هنوز ف نگفتی، من می فهمم منظورت فرحزاد است» را نبادی سرمشق خود قرار دهیم.
قاعده دوم این است : « برای شنونده بخوانیم »
روزهای ناخوش امتحان را به خاطر بیاوریم. دانش آموز یا دانشجویی دارد درس خود را برای امتحان حاضر می کند. با خودش بلند بلند حرف می زند. به خیال خودش دارد به خودش امتحان پس می دهد. کافی است بدون اینکه متوجه شود به حرفهایش گوش بدهید. محال است بفهمید دارد چه می گوید. مطلبی را به اصطلاح بلغور می کند بهتر است یک خط ضربدر روی این نوع درس پس دادن ها بکشیم.
قاعده سوم : « همانطور که خودمان متنی را فهمیدیم، به گونه ای بخوانیم که شنونده هم بفهمد» برای عمل کردن به این قاعده باید دستور زبان را مرور کنیم. ما منظور خودمان را با ساختن جمله بیان می کنیم. اول می نویسیم فعل بعد فاعل. فعل کاری است که انجام می شود و فاعل کسی یا چیزی است که کاری از او سر می زند. یک جمله همچنین می تواند مفعول نیز داشته باشد. در هر صورت، فعل در جمله قوه محرکه آن است. در زبان فارسی ما، جای فعل در آخر جمله است و تکیه اصلی بر روی فعل است. بنابراین در خواندن جملات، جای نفس تازه کردن پس از ادای فعل یعنی در آخر جمله است.
برای درست خواندن باید به یک قاعده اساسی توجه داشته باشیم و آن قاعده « درست نفس کشیدن است » برای رعایت این اصل لازم است به اصول نقطه گذاری و دیگر علامت ها مانند ممیز، علامت سوال و یا تعجب و ویرگول دقت کرد. برای درست خواندن، به کار گرفتن درست همه این علامت ها ضروری است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *