۷۷۷۰۵۹۴۲

مغازه سر کوچه – نویسنده : محمدصدرا رضایی (متولد 1385 )

شبی تاریک و سرد ولی در عین‌حال شلوغ بود. همهمه مردم در بازار، شهر را با شکوه کرده بود. مردم با هر سختی یا خوشی که در سال داشتند به خیابان آمده و می خندیدند. شاید خاصیت عید بود. کوچه ها میان سر و صدای مردم و دادهای دستفروشان گم شده بود. خانه های محله […]

آن سه شنبه – نویسنده : سعید مولوی

امروز آسمان حالت عجیبی به خود گرفته است. حالتی تهاجمی، مرموزانه و کمی غم زده. انگار امروز کسی در گوشه ای از این شهر دل شهر را شکسته است. بر حسب عادت و چون درخواست پیک موتور در میدان ونک بالاست، خود و موتورم را هر لحظه به میدان ونک نزدیک و نزدیک تر می […]

خوشۀ انگور – نویسنده : آزاده آبی

دو سالی است تمامی کسانی که از دو کوچه مانده به میدان ولیعصر رفت و آمد می کنند و همینطور کسانی که در آنجا به کاسبی مشغولند، شاهد حضور دختر جوانی هستند از مردمان جنوب و بندرعباس که روزی دو بار بساطش را آنجا پهن می کند. زمستان ها، دستکش، شال گردن و کلاه کاموایی […]

آینۀ چین خورده – نویسنده : سجاد خلیلی

در میانه قرن بیستم، در بلندای شهری کوچک و دور افتاده، بر روی این کره خاکی و در انتهای خیابانی بن بست با حاشیه ای دو جانبه از رویای بیهوده درختان تناور چنار، قصری عظیم و با شکوه قرار داشت. مالکین آن قصر که از اعیان و حکمرانان شهر بودند و چندین و چند خدم […]

و غم ها سهم که خواهد بود – نویسنده : مهسا بهروزمنش

این نمايشنامه تک پرده ای نخستین تجربه مهسا بهروز منش در حيطه نمايشنامه نويسي است که براساس داستان کوتاهی به همین نام از او.هنری  شکل گرفته است.   شخصیت ها: اِسن : مرد جوان 28 ساله (مطلقه همسر بویانا) بویانا : زن جوان 25 ساله (مطلقه همسر اسن) مرد سمسار اول : 25 ساله مرد […]

خانۀ رویاها – نویسنده : الهه رضایی زاده

یکی از شب های گرم و دلچسب تابستان بود. مانلی و نیما تصمیم داشتند روی بالکن کوچک خانه شان اندک زمانی را کنار هم بگذرانند. مانلی همۀ چراغ ها را خاموش کرده بود. می خواست ستاره های بیشتری را در آسمان ببینند. هر چند نور تیرهای چراغ برق و ساختمان های اطراف، امکان تماشای همۀ […]

شاهزاده نشسته – نویسنده : مریم قربانعلی

صادق در یکی از شبهای زیبا و دل انگیز اردیبهشت به دنیا آمد. آسمان پر ستاره و ماه کامل، آن شب به این ضیافت بزرگ شبانه دعوت شده بودند. همه چیز در بهترین شکل ممکن قرار داشت. وقتی صدای ضعیف و دلچسب نوزادی از خانۀ کوچک و پر عشق رخساره و اسد بیرون آمد، حتی […]